عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : 14 آذر 1394
بازدید : 167
نویسنده : جاذبه وب

یا من لا هو الا هو

** متن صوت روی وبلاگ (حتی اگه نمی شنوین بخونینش، ارزششو داره):

به طاها به یاسین به معراج احمد
به قدر و به کوثر به رضوان و طوبی
به وحی الهی به قرآن جاری
به تورات موسی و انجیل عیسی
بسی پادشاهی کنم در گدایی
چو باشم گدای گدایان زهرا (س)
چه شب ها که زهرا (س) دعا کرده تا ما
همه شیعه گردیم و بی تاب مولا
غلامی این خانواده دلیل و مراد خدا بوده از خلقت ما
مسیرت مشخص، امیرت مشخص، مکن دل ای دل بزن دل به دریا
که دنیا به خسران عقبا نیرزد
به دوری ز اولاد زهرا نیرزد.
و این زندگانی فانی جوانی
خوشی های امروز و اینجا
به افسوس بسیار فردا نیرزد

 

اگر عاشقانه هوادار یاری
اگر مخلصانه گرفتار یاری
اگر آبرو میگذاری به پایش
یقینا یقینا خریدار یاری
بگو چند جمعه گذشتی ز خوابت؟
چه اندازه در ندبه ها زاری یابی؟
به شانه کشیدی غم سینه اش را؟
و یا چون بقیه تو سربار یاری
اگر یک نفر را به او وصل کردی
برای سپاهش تو سردار یاری
به گریه شبی را سحر کردی یا نه؟
چه مقدار بی تاب و بیمار یاری؟
دل آشفته بودن دلیل کمی نیست
اگر بی قراری بدان یار یاری
و پایان این بی قراری بهشت است
بهشتی که سرخوش ز دیدار یاری

 

نسیم کرامت وزیدن گرفته
و باران رحمت چکیدن گرفته
مبادا بدوزی نگاه دلت را
به مردم که بازار یوسف فروشی در این دوره بد شدیدا گرفته
خدایا به روی درخشان مهدی
به زلف سیاه و پریشان مهدی
به قلب رئوفش که دریای داغ است
به چشمان از غصه گریان مهدی
به لبهای گرم علی یا علی اش
به ذکر حسین و حسن جان مهدی
به دست کریم و نگاه رحیمش
به چشم امید فقیران مهدی
به حال نیاز و قنوت نمازش
به سبحان سبحان سبحان مهدی
به برق نگاه به خال سیاهش
به عطر ملیح گریبان مهدی
به حج جمیلش به جاه جلیلش
به صوت حجازی قرآن مهدی
به صبح عراق و شبانگاه شامش
به آهنگ سمت خراسان مهدی
به جان داده های مسیر عبورش
به شهد شهود شهیدان مهدی
مرا دائم الاشتیاقش بگردان
مرا سینه چاک فراقش بگردان
تفضل بفرما بر این بنده بی سر و پا
مرا همدم و محرم و هم رکاب
سفرهای سوی خراسان و شام و عراقش بگردان
یا مهدی یامهدی مددی

کاری از: علی فانی

متن از: بچه های قلم

برای دانلود اینجا برین. (خیلی قشنگه...)


تاریخ : 14 آذر 1394
بازدید : 145
نویسنده : جاذبه وب

انه بسم الله...

 

پای سگ بوسید مجنون خلق گفتندش چه سود؟

گفت این سگ گاه گاهی کوی لیلی رفته بود…


تاریخ : 14 آذر 1394
بازدید : 168
نویسنده : جاذبه وب

انه بسم الله...

عُوِقَ ابن آدم و خُسِرَ الآخره...

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته...

------------------

آنکس که نداند و نخواهد که بداند

حیف است چنین جانوری زنده بماند...


تاریخ : 14 آذر 1394
بازدید : 160
نویسنده : جاذبه وب

انه بسم الله...

الهی...

وای بر من اگر دانشم رهزنم شود و کتابم حجابم...!

 

علامه حسن زاده


تاریخ : 14 آذر 1394
بازدید : 133
نویسنده : جاذبه وب

انه بسم الله...

خسته ام ای دوست از دیوار ها

خسته ام از وهم ها ، پندار ها

خسته ام از گم شدن در هر چه راه

کوره ره های همه باریک .....آه

خسته ام از نفس نا آرام خود

زهرِ غم دارم بسی در جام خود

خسته ام از مردمان پُر فریب

زین همه دل از محبّت بی نصیب

خسته ام از قلب های پُر گناه

خسته ام زین شهرِ تاریکِ سیاه

دفترِ شعرم پُر از اندوه شد

بارِ اندوهم بسان کوه شد

خواستم سر سبز چون خضرا شوم

خواستم زیبا تر از زیبا شوم

خواستم گلواژه ی هستی شوم

مِی نخورده معنی مستی شوم

ای فسوسا جان من رنجور بود

آرزوهایم زِ وُسعَم دور بود

بالهای مرغ روحم خسته بود

دفتر پراشتباهم بسته بود

دیر دانستم که مشکل بود عشق

پای دل افسوس در گل بود عشق...

شعر از: مهرداد بهار


تاریخ : 14 آذر 1394
بازدید : 185
نویسنده : جاذبه وب

عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْمِیثَمِیِّ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أُمِّ حَمِیدَةَ أُعَزِّیهَا بِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ ع فَبَکَتْ وَ بَکَیْتُ لِبُکَائِهَا ثُمَّ قَالَتْ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَوْ رَأَیْتَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عِنْدَ الْمَوْتِ لَرَأَیْتَ عَجَباً فَتَحَ عَیْنَیْهِ ثُمَّ قَالَ اجْمَعُوا إِلَیَّ کُلَّ مَنْ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ قَرَابَةٌ قَالَتْ فَلَمْ نَتْرُکْ أَحَداً إِلَّا جَمَعْنَاهُ قَالَتْ فَنَظَرَ إِلَیْهِمْ ثُمَّ قَالَ إِنَّ شَفَاعَتَنَا لَا تَنَالُ مُسْتَخِفّاً بِالصَّلَاة...

 ابو بصیر گوید خدمت ام حمیده رفتم که او را در مرگ امام صادق تسلیت دهم گریست و از گریه‏اش گریستم و پس از آن فرمود اى ابا محمد اگر امام صادق را وقت مرگ مى‏دیدى شگفتى دیده بودى، دو دیده‏اش را گشود و فرمود همه خویشانم را گردم جمع کنید و کسى نماند که او را جمع نکردیم گفت بآنها نگاهى کرد و فرمود براستى شفاعت ما نرسد بکسى که نماز را سبک شمارد....

امالی الصدوق، 484

شهادت حضرت امام جعفر صادق (علیه السلام) تسلیت باد...


تاریخ : 14 آذر 1394
بازدید : 234
نویسنده : جاذبه وب

به نام خدا

خواهشا تمام متن را بخوانید...

_____________________________________________

برداشت اول:

ولد أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب بمکة فی بیت الله الحرام لیلة الجمعة لثلاث عشرة لیلة خلت من رجب سنة ثلاثین من عام الفیل ولم یولد قبله ولا بعده مولود فی بیت الله الحرام سواه إکراما له بذلک ، وإجلالا لمحله فی التعظیم ...

برداشت دوم:

قال: أسلم على علیه السلام و هو أول من أسلم، و هو ابن خمس أو ست عشرة سنة.

حضرت على علیه السّلام نخستین کسى است که آئین اسلام را پذیرفت و به حقیقت هر چه تمامتر، از پیغمبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله پیروى نمود و این در حالى بود که از سن مبارکش پنج سال یا شانزده سال گذشته بود.

برداشت سوم:

آخى رسول اللّه صلى اللّه علیه (و آله) و سلم بین أصحابه فجاء على علیه السلام تدمع عیناه فقال: یا رسول اللّه آخیت بین أصحابک و لم تواخ بینى و بین أحد فقال له رسول اللّه صلى اللّه علیه (و آله) و سلم: أنت أخى فى الدنیا و الآخرة

رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله در میان اصحاب خود عقد برادرى برقرار کرد، در این هنگام حضرت على علیه السّلام با دیدگانى اشک آلود، حضور مبارک رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شرفیاب شد و عرض کرد: یا رسول اللّه! میان اصحابت اخوت برقرار کردى و مرا با هیچیک از آنها سمت اخوت ارزانى نفرمودى؟ رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله بلا درنگ فرمود: تو در دنیا و آخرت برادر من هستى!

برداشت چهارم:

قال: قال رسول اللّه صلى اللّه علیه (و آله) و سلم: علی منى و أنا من على و لا یؤدى عنى إلا أنا أو علی‏

رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله فرمود:

«علىّ منّى و انا من علىّ»

و اضافه کرد جز من و على، دیگرى نمى‏تواند خواسته آئین الهى را برآورده سازد

برداشت پنجم:

أن النبى صلى اللّه علیه (و آله) و سلم قال لعلى علیه السّلام:

أنت منى بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لا نبى بعدى‏

...که رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله خطاب به حضرت على علیه السّلام فرمود: منزلت تو نسبت به من، برابر با منزلت هارون علیه السّلام نسبت به حضرت موسى علیه السّلام است؛ با این تفاوت که پیغمبرى پس از من مبعوث نمى‏شود

برداشت ششم:

أقبلنا مع رسول اللّه صلى اللّه علیه (و آله) و سلم فى حجته التى حج فنزل فى بعض الطریق فأمر الصلاة جامعة فأخذ بید على علیه السلام فقال: ألست أولى بالمؤمنین من أنفسهم؟ قالوا: بلى، قال: ألست أولى بکل مؤمن من نفسه؟ قالوا:بلى، قال: فهذا ولی من أنا مولاه، اللهم وال من والاه اللهم عاد من عاداه‏

در «حجة الوداع» که افتخار همراهى با رسول‏ خدا صلّى اللّه علیه و آله را داشتیم، در بازگشت، در یکى از مسیرها دستور داد براى نماز جمع شویم و در آنجا دست على علیه السّلام را گرفت و فرمود:

«ألست‏ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ‏؟»؛

آیا من اولى نیستم به مؤمنان از خود آنها؟ همگى تصدیق کرده و بله گفتند. باز فرمود:

«ألست أولى بکلّ مؤمن من نفسه؟»

باز هم تصدیق کرده و بله گفتند. سپس اشاره به حضرت على علیه السّلام کرده و فرمود:

 «پروردگارا! دوست على علیه السّلام را دوست بدار، و دشمن او را خوار و ذلیل فرما»

برداشت هفتم:

قال: و لما سمع أبو بکر و عمر ذلک- یعنى قول النبى صلى اللّه علیه (و آله) و سلم: من کنت مولاه فعلى مولاه- قالا- فیما خرجه الدار قطنى عن سعد بن أبى وقاص- أمسیت یابن أبى طالب مولى کل مؤمن و مؤمنة.

هنگامى که «ابو بکر» و «عمر» از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله شنیدند که فرمود:

«من کنت مولاه فعلىّ مولاه»-

بنا به روایت «دار قطنى» از «سعد» بن ابى وقّاص»- هر دو تن گفتند: اى پسر ابو طالب! مولاى همه مردان و زنان مؤمن هستى.

برداشت هشتم:

ضع راسی یا علی فی حجرک فقد جاء امرالله فاذا فاضت نفسی فتنا ولها بیدک وامسح بها وجهک ثم وجهنی القبله و تول امری و صل علی اول الناس، و لا تفارقنی حتی تواری فی رمسی و واستعن بالله عز و جل...

ای علی سر مرا در دامان گیر که امر خدا فرا رسید و چون جان من بیرون آمد آن را با دست خود بگیر و بروی خود بکش سپس مرا رو به قبله گردان و متصدی کار من شو و نخست تو بر من نماز بگذار و از من جدا مشو تا مرا در خاک بسپاری و از خدا عز و جل در کارها استعانت جوی...

_________________

ولقد قبض رسول الله و ان راسه لعلی صدری و قد سالت نفسه فی کفی فامررته علی وجهی، و لقد ولیت غسله و الملائکه اعوانی... خطبه 195

 

برداشت نهم:

فهجموا علیه وأحرقوا بابه ، واستخرجواه منه کرهاً ، وضغطوا سیّدة النساء بالباب حتّى أسقطت محسناً ...
به او هجوم آورده و درب خانه او را آتش زدند و او را به زور از آن بیرون آوردند و سرور زنان را با در چنان فشار دادند که سبب سقط محسن گردید...

برداشت دهم:

«روی عن عدی بن حاتم ایضا انه قال: انی لجالسٌ عند ابی بکر اذ جیء بعلی (علیه السلام) فقال له ابوبکر: بایع، فقال له علی (علیه السلام): فإن أنا لم أبایع؟ قال: أضرب الذی فیه عیناک، فرفَع رأسه الی السماء ثم قال: اللهم اشهد، ثم مدَّ یدَه فبایعُه.»

از عدی بن حاتم نیز روایت شده که گفت: من نزد ابوبکر نشسته بودم که علی (علیه السلام ) را آوردند. ابوبکر به او گفت: بیعت کن. علی (علیه السلام ) به او فرمود: اگر بیعت نکنم چه؟ گفت: سرت را از تن جدا خواهیم نمود. پس سرش را به سمت آسمان بلند کرد و فرمود: خداوندا شاهد باش. سپس دستش را دراز کرد و بیعت نمود.

برداشت یازدهم:

خطبه 3: وصف یوم البیعه:فما راعنی الا و الناس کعرف الضبع الی، ینثالون علی من کل جانب،حتی لقدوطی الحسنان و شق عطفای...

وصف روز بیعت با امام علی: روز بیعت فراوانی مردم چون یال های پشت کفتار بود، از هر طرف مرا احاطه کردند، تا آنکه نزدیک بود حسن و حسین (ع)  را لگد مال کنند، و ردای من از دو طرف پاره شد...

برداشت دوازدهم:

فَدَخَلَ الْمَسْجِدَ فَسَبَقَهُ ابْنُ مُلْجَمٍ فَضَرَبَهُ بِالسَّیْفِ وَ أَقْبَلَ حُجْرٌ وَ النَّاسُ یَقُولُونَ قُتِلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ قُتِلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِین‏...

بسم الله و بالله و علی ملّه رسول الله، فزت و ربّ الکعبه...


تاریخ : 14 آذر 1394
بازدید : 157
نویسنده : جاذبه وب

تحف العقول-ترجمه جعفرى   

خلاصه‏اى از بیانات امیر مؤمنان علیه السلام - در«ارکان اسلام»،«حقیقت توبه»،«استغفار» - ..... ص : 178

کمیل‏ بن زیاد گوید: از امیر مؤمنان علیه السّلام از ارکان اسلام سؤال نمودم که آن چیست؟ در جواب فرمودند: ارکان اسلام هفت چیز مى‏باشد: نخستین رکن آن «عقل» است که «صبر» بر آن استوار گردیده، و دوم: آبرودارى و راستگوئى، و سوم: تلاوت قرآن آن طور که شایسته آنست. و چهارم: دوستى و دشمنى تنها براى خدا، و پنجم: رعایت حقّ خاندان پیامبر صلّى اللَّه علیه و اله و سلّم و شناختن ولایت ایشان، و ششم: حقّ برادران و حمایت از آنان، و هفتم: حسن همجوارى با مردم است.

عرض کردم: اى امیر مؤمنان بنده‏اى مرتکب گناه مى‏شود و از آن استغفار مى‏کند، حدّ استغفار چیست؟ فرمود: اى پسر زیاد [حدّ استغفار] توبه است، گفتم: همین! فرمود: نه، پرسیدم: پس چگونه؟ فرمود: براستى هنگامى که بنده مرتکب گناهى شد با تحریک بگوید:

«أستغفر اللَّه»
 گفتم: منظور از تحریک چیست؟ فرمود: با دو لب و زبان، بگونه‏اى که از جنباندن آن، حقیقت را دنبال کند، گفتم: حقیقت چیست؟ فرمود: عبارت است از تصدیق قلبى و تصمیم بر عدم بازگشت به گناهى که از آن استغفار نموده است. کمیل گوید: بنا بر این چنانچه بدینسان رفتار کنم آیا از شمار استغفارکنندگان خواهم بود؟ فرمود: نه، کمیل گفت: چطور؟ فرمود: براى آنکه تو هنوز به اصل و ریشه [استغفار] نرسیده‏اى، کمیل گوید: بفرمائید که اصل و ریشه استغفار چیست؟ فرمود: تجدید توبه و رجوع بدان از گناهى که کرده و از آن استغفار نموده، و آن نخستین درجه عابدان است، و ترک گناه و طلب آمرزش اسمى است [واحد] که براى شش معنى بکار برده مى‏شود: نخست: پشیمانى از گذشته است، و دوم: تصمیم قطعى بر عدم تکرار آن گناه، و سوم: پرداخت حقوق مردم، و چهارم: انجام وظائف واجب الهى، و پنجم: آب کردن گوشتى است که از [راه‏] نامشروع و حرام روئیده است، بطورى که پوست به استخوان بچسبد سپس ما بین آن دو گوشتى نو و تازه بروید، و ششم:چشاندن رنج طاعات به جسم است همان طور که لذّت گناهان را به او چشاندى‏.



تاریخ : 14 آذر 1394
بازدید : 138
نویسنده : جاذبه وب

نمی دانم بگویم کجا بودم که نبودم!

نبودنم دلیل خاصی نداشته و ندارد!

کار را بهانه کنم که در همه وقت گرفتارش هستیم!

مشغله را بگویم که نصیب همگان است و من هم یکی شان!

حس نوشتنم نبود که بسیار عارفانه می نمایاند و من کجا و طعنه به استاد دین و عرفان عمران جانم کجا!

سوژه نبود که اتفاقا چه دوران پر سوژه ای بود در محل و ملل!

پس بگو دردت چه بود که خموش بودی و کنج عزلت گزیدی!

باید بگویم که بیکار بیکار هم نبودم!

ذره ای در فضاهای مجازی دیگر پرسه می زدیم!

تنها که نه، بودند دوستانی که در آن فضا همراهی ام کنند!

در شهر تلگرام، خیابانی زدیم به نام «اندیشمندان اسفرورین» !

«اندیشمند» را فی البداهه گذاشتم! از آن نامگذاری هایی که پدرانمان روی نسل ما می گذاشتند. پابند قاعده ای نبودند!

نامگذاری که گاها بر روی کسان طنازی می کرد.

زلفعلی داشتیم که نشانی از مو نداشت!

و یا کرمعلی که از خساست زبانزد همگان بود!

 حکایت اسم گروه ما در تلگرام هم به سان آن نامگذاری هاست!

نتیجه اینکه عمران در اولین پستش فریاد برآورد که با نامش مشکل دارد!

صدرا را بگویم که طعنه زد و کنایه ساخت!

و دیگران و ...

اما اصلا به روی مبارکم نیاوردم و اسم خیابانمان را در تلگرام حتی با تصویب شورای شهرش نیز تغییر ندادم!

نه اینکه مستبد باشم و خودرای!

گفتم مشکلتان در آن شهر و خیابان مجازی نبود اندیشه است که هست

پس به جای پاک کردن صورت مسئله! اندیشه را برایش بسازید و تربیتش کنید!

بگذریم!

در خانه مجازی مان خانواده ای 65 نفره اسفرورینی ساخته ایم،

اسفرورینی های مقیم شهر، استان، کشور و حتی بین الملل!

حرف می زنیم! شب نشینی میکنیم! جلسه می گذاریم! بحث می کنیم!

حتی توی سر هم، هم گاها می زنیم!

تازه نشست بیرونی هم از دلش برآمده است و دو نشست هم در خانه پدری داشته ایم!

به هر حال درِ خانه مان در تلگرام باز است اگر تمایل داشتید حتما دق البابی کنید تا در به روی تان گشوده شود.

بی صبرانع منتظرتان هستم!

ولی خیالتان باشد که در اینجا هم خواهم بود! چرا که چه بسیار افرادی به من تذکر جدی آیین نامه ای داده اند که «چرا نیستی؟ حتما باید باشی!»

من هم دستهایم بالاست و می گویم:

سمعا و طاعتا


تاریخ : 14 آذر 1394
بازدید : 184
نویسنده : جاذبه وب


به وبلاگ من خوش آمدید

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان جاذبه و آدرس webattraction.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






RSS

Powered By
loxblog.Com